Wednesday, February 14, 2007

سؤالات در باره نهضت‏حسینی

.آیا قیام حسینی یک انفجار بود یا یک تصمیم آگاهانه،و در صورت دوم آیا انقلاب و شورش ابتدایی بر ضد دستگاه حکومت‏بود یا یک نوع دفاع و مقاومت در مقابل دستگاه بود؟و در صورت دوم آیا مقاومت در مقابل این بود که آنها قصد کشتن او را داشتند یا در مقابل یعت‏خواستن آنها بود؟و بنا بر اینکه انقلاب ابتدایی بود آیا مبنای انقلاب،دعوت مردم کوفه بود یا اینکه و لو مردم کوفه دعوت نمی‏کردند باز هم[امام]قیام می‏کرد؟
2.آیا امام حسین می‏دانست که کشته می‏شود(به علم امامت‏یا از روی قرائن قطعی)و یا نمی‏دانست و باور نمی‏کرد که کشته شود؟و در صورت دوم،اگر می‏دانست،طوری دیگر عمل می‏کرد یا همان طور عمل می‏کرد که کرد؟و در نتیجه آیا پس از آنکه دانست کشته می‏شود،از آنچه کرد پشیمان شد یا نه؟
3.آیا امام حسین به قصد کربلا(و قهرا به قصد قربانگاه مخصوص خود)حرکت کرد و یا فرضا به قصد کشته شدن حرکت کرد،مقصدش خصوص کربلا نبود؟و اگر مقصدش کربلا نبود کجا بود؟آیا مقصدش عراق و لشکر گاه مسلمین و مرکز شیعیان بود که آنجا را مرکز قرار دهد یا مقصد معینی نداشت و فقط می‏خواست در حجاز نباشد و احیانا فکر می‏کرد که به شام برود؟ و به هر حال اگر مقصدش کربلا نبود آیا می‏دانست‏به هر حال در این سفر شهید می‏شود یا نه؟
4.آیا امام حسین پیشنهاد صلح کرد یا نه؟و در صورت دوم آیا طرف مقابل پیشنهاد صلح کرد و او نپذیرفت‏یا نه؟و اگر فرض کنیم پیشنهاد صلح کرده است پس وضع او و امام حسن هیچ تفاوتی ندارد.تفاوت در ناحیه طرف است که معاویه صلح را پذیرفت و یزید نپذیرفت.و اگر پیشنهاد صلح کرد چرا از اول بیعت نکرد؟آقای[صالحی]نجف آبادی معتقد است که امام نج‏بار پیشنهاد صلح کرد.
5.اگر امام حسین نه پیشنهاد صلح کرد و نه پیشنهاد صلح طرف را پذیرفت‏به چه علت‏بود و چرا امام حسن صلح را پذیرفت؟
6.آیا جمله‏«ان الله شاء ان یراک قتیلا»می‏تواند صحیح باشد یا نه؟
7.چرا امام حسین تا این حد در مقابل تقاضای بیعت مقاومت کرد ولی امیر المؤمنین و ائمه دیگر در مقابل این تقاضا اینقدر مقاومت نکردند؟آیا می‏توان گفت که بیعت علی علیه السلام تسلیم به اکثریت‏بود و لو اکثریت‏خاطی،ولی بیعتی که از امام حسین می‏خواستند،تسلیم به رسم ولایتعهدی بود؟
8.آیا میان بیعت و صلح فرق است‏یا نه؟یعنی آیا ممکن است‏بگوییم که در شرایط خاصی بیعت جایز نیست زیرا بیعت امضاء و تایید است ولی صلح جایز است زیرا صلح معمولا در میان دو متخاصم صورت می‏گیرد و هیچ گونه مفهوم امضاء و تایید ندارد بلکه مفهوم تخاصم دارد؟ پس آیا می‏توان گفت امام حسین حاضر به بیعت نشد اما حاضر شد به صورت یک فرد مخاصم صلح کند؟
9.آیا قرائنی هست که امام حسین در صدد به دست گرفتن حکومت‏بود؟یا فقط ممتنع از بیعت‏بود و حداکثر آمر به معروف و ناهی از منکر بود؟
به عقیده ما ترتیب اثر دادن به نامه‏های اهل کوفه خود قرینه است‏بر اینکه امام در صدد به دست گرفتن حکومت و زعامت‏بود.«مسلم‏»هم برای چنین کاری به کوفه آمد.
به دنبال این پرسش،پرسش دیگری است که آیا رفتن به مکه صرفا برای امتناع از بیعت‏بود و یا برای این بود که امکان جنبش و فعالیت‏بیشتری برای زعامت پیدا کند؟
10.آیا امام سجاد در وقعه‏«حره‏»به وسیله مسلم بن عقبه با یزید بیعت کرد؟
11.یکی از سؤالات این است که چگونه است که امام پس از برخورد با سپاه حرو با عمر سعد پیوسته ضمن پیشنهادها پیشنهاد باز گشت‏به حجاز را می‏کند؟
12.آیا پیشنهاد امام مراجعت‏به مدینه را،پس از برخورد با حر و با عمر بن سعد،برای توسعه و گسترش دامنه انقلاب بود؟
13.امام اگر قصد شورش و انقلاب علیه حکومت نداشت چرا مردم بصره را دعوت کرد و به آنها نامه نوشت؟
آیا امام به مردم دیگر یعنی مردم یمن و خراسان و مصر و غیر هم نامه‏ای نوشته است‏یا نه؟ ممکن است نامه نوشته باشد ولی مخفی مانده باشد.نامه‏های بصره به وسیله‏«منذر بن جارود»کشف شد.
14.آقای غفاری (1) در مقدمه بررسی تاریخ عاشورا این مسائل را طرح می‏کند:
آیا عمل حسین بن علی فرار از بیعت‏بود یا اجابت دعوت کوفیان و یا قیام و نهضت و به قول امروزیها ثوره و انقلاب؟و آیا می‏دانست کشته می‏شود یا نه؟آیا از روی نقشه عمل می‏کرد یا اینکه در پیشامدها جدا گانه تصمیم می‏گرفت؟چرا گاهی همراهان خود را مرخص می‏کرد و گاهی غیر همراهان را به یاری می‏طلبید:پس از شنیدن خبر شهادت مسلم،به همراهان خود پیشنهاد کرد بروید و مرا تنها بگذارید،اما عبید الله بن حر جعفی و زهیر بن القین و ضحاک بن عبد الله مشرقی را به یاری طلبید و حتی از ضحاک بن عبد الله خواست تا دم آخر او را یاری کند و بعد برود.
در شب عاشورا همه یاران و خاندان را مرخصی داد و اعلام حل بیعت کرد و در همان شب حبیب بن مظاهر را به قبیله بنی اسد برای استمداد فرستاد.کسی که می‏داند دست‏به عمل فوق العاده خطیری زده است و او را می‏کشند چرا زن و فرزند خویش را همراه می‏برد؟بعضی این کار را یک کار بی نقشه و تدریجی گمان کرده‏اند.به عقیده آنها امام کارش از آنجا شروع شد که از بیعت امتناع کرد و به مکه که محل امن بود با زن و فرزند پناه برد.بعد دو چیز سبب خروج از مکه شد،یکی خوف ترور در مکه و از بین رفتن حرمت کعبه و دیگر دعوت کوفیان.و با شکست مسلم که مصادف بود با رسیدن امام به مرز عراق،امام می‏خواست‏برگردد و نشد، در کربلا گرفتار و کشته شد.
بعضی گفته‏اند امام نمی‏دانست کشته می‏شود و اگر نه اقدام نمی‏کرد.امام باور نمی‏کرد با قرابت نزدیکش به رسول خدا کشته شود.بعضی گفته‏اند بر عکس،امام یقین داشت‏به هر حال او را می‏کشند،لهذا شهادت با عزت را بر کشته شدن به ذلت ترجیح داد.آقای غفاری خود اختیار می‏کند که عمل حسین علیه السلام قیام و نهضت و ثوره و انقلاب بود.مقدماتی در زمان معاویه فراهم شده بود که ایجاب می‏کرد امام قیام و نهضت نماید.از طرف دیگر دلایل و قرائن فراوان در دست است که امام از همان زمان مقدمات کار را فراهم می‏کرد.

No comments: